"بسم الله الرحمن الرحیم "
دبستان که بودم ، یکی از کارهایی که سعی میکردم هر روز انجامش بدهم ، این بود که چند دقیقه از پنجره ی کلاسمان ، به اتوبان نگاه کنم !
برایم جذاب بود که انگار مدام یک صحنه تکرار می شود !
ماشین ها ، رنگشان، ترتیبشان !
مخصوصا که من به پاترول علاقه ی شدیدی داشتم و دیدنش بین آن همه ماشین ، که همه مدام تکرار می شدند ، برایم تکراری نمی شد !
البته که بخش عمده ای از آن بر میگردد به اینکه من از کودکی مبتلا بودم به شیرین سازی الکی زندگی !
خیلی هم دوستش دارم البته !
خوش نعمتیست که بتوانی از چیزهای روزمره، برای خودت شادی سازی کنی !
یک نمه جنون میخواهد ، که اگر بگردید، در وجودتان پیدا می شود !
.
.
.
این یک ساله زیاد از جلوی دبستانم گذر میکنم !
امروز یک هو قلبم نگه داشته شد جلوی مدرسه و دوید توی کلاس ، پشت پنجره !
شانه های کوچکم را از پشت گرفت و توی گوشم گفت :
" هی ! دخترک کله شق ! زندگی هم مثل همین صحنه ست !
لازم نیست سخت بگیری !
یک چیزهایی مدام تکرار میشوند !
یک سری "پاترول" توی زندگی هست !
یک سری هم پژو و پراید و 206 که عادی اند !
یک چیزهایی هم مثل ماشین های گران اند ! کم و بیش می آیند و می روند و کلا نا مانوسند !
این ها زود میگذرند ! تحویلشان نگیر !
بی خیال !
از پنجره ی نگاهت به اتوبان زندگی نگاه کن و ، دنبال "پاترول" ها بگرد ! "
.
.
.
آخ ! زندگی جانم...
داری سخت می شوی ؟
من هم دارم سخت می شوم ! قوی و استوار و محکم و شاد !
یک چیزی در مایه های " پاترول " !
بیا به جای اینکه الکی بگوییم " بچرخ تا بچرخیم " ،
با هم بچرخیم !
.
.
.
برای زندگی همدیگر دعا کنیم !
من دعا میکنم اتوبان زندگیتان ، پر از پاترول باشد !
:)
یا علی